جدول جو
جدول جو

معنی مرگ آرای - جستجوی لغت در جدول جو

مرگ آرای(خوا / خا گُ رَ / رِ)
مرگ آراینده. زینت و آرایش دهنده مرگ. که موجب زینت و آراستگی مرگ است:
منت بازیچۀ عیسی مکش بهر حیات
ارزش مردن بپرس از نفس مرگ آرای من.
عرفی (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ گِ)
یکی از طوایف ایل قشقائی ایران، مرکب از 150 خانوار که در مانیان و سارک آباد مسکن دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 83)
لغت نامه دهخدا
ملک آرا. کسی که آرایش می کند و مرتب می کند مملکت را. (ناظم الاطباء). که موجب نظم و رونق مملکت است:
به شمشیر از جهان برداشت نام خسروان یکسر
نماند از بیم آن شمشیرملک آرای گیتی بان.
فرخی.
همه ترکستان بگرفت و به خانه بنشست
به شرف روزفزون و به هنر ملک آرای.
فرخی.
رای ملک آرایت این معنی در این فکرت بدید
قوت خویش آشکارا کرد و ضعف من نهان.
عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 471).
رای ملک آرای خاتون آفتاب دیگر است
بر زمین از آفتاب آسمان روشنتر است.
امیرمعزی (دیوان چ اقبال ص 101).
کرد روشن عالمی از رای ملک آرای خویش
آن خداوندی که سلطان جهان را مادر است.
امیرمعزی (ایضاً ص 101).
عقل رامشگری است روح افزای
عدل مشاطه ای است ملک آرای.
سنائی.
او پادشاه خردمند و عادل و ملک آرای بود. (چهارمقاله).
شغل دیوان حق زباطل فرق کلک تو کند
کلک ملک آرای را چون فرق بشکافی دونیم.
سوزنی.
ملک توران مهره کردار است بر روی بساط
رای ملک آرای تو بر مهره ماهر مهره باز.
سوزنی.
جهان به کام تو باد ای وزیر ملک آرای
که تا به دولت شاه جهان تورانی کام.
سوزنی.
حقیقت است که در ملک شاه ملک آرای
ز رای اوست ترازوی عدل را شاهین.
سوزنی.
کلک او رخسار ملک آرای باد
دست او زلف ظفرپیرای باد.
خاقانی.
هر مبالغتی که رأی ملک آرای شاه در تمهید قواعد انصاف و تشیید مبانی انتصاف فرماید، طلیعۀ دوام دولت و مقدمۀ بقای سلطنت بود. (سندبادنامه ص 112).
خلف دودۀ سلغر شرف دولت و ملک
ملک آیت رحمت ملک ملک آرای.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 734).
خسروا دانی که در طی ممالک هرزمان
رای ملک آرای تو از غیب آگاهی دهد.
نزاری قهستانی.
آفتاب از رقص همچون ذره ننشیند گرش
در صفا با رأی ملک آرای او همبر نهند.
ابن یمین.
عید نو بر خسرو خسرونشان فرخنده باد
رأی ملک آرای او را شاه انجم بنده باد.
ابن یمین
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در 13 هزار و پانصدگزی جنوب غربی سردشت و 12هزارگزی جنوب راه ارابه رو بیوران به سردشت. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون و مازوج و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملک آرای
تصویر ملک آرای
شهر آرای کشور آرای
فرهنگ لغت هوشیار